دوران امامت امام حسن عسکری (ع) از شش سال دوران امامت خود سه سال را در زندان بودند. اینکه حضرت هادی (ع) و امام حسن عسکری (ع) از سوی دستگاه خلافت تحت مراقبت شدید و ممنوع از ملاقات با مردم بودند و جز با یاران خاص و کسانی که برای حل مشکلات زندگی مادی و دینی خود به آنها مراجعه می کردند کمتر معاشرت داشتند به جهت آن بود که دوران غیبت حضرت مهدی (عج) نزدیک بود و مردم می بایست کم کم بدان خو گیرند و حل مشکلات خود را از اصحاب خاص که پرچمداران مرزهای مذهبی بودند بخواهند تا پیش آمدن دوران غیبت در نظر آنان عجیب نباشد . امام عسكری علیه السلام، در سال ۲۴۳هـ با فشار متوكل عباسی به سامراء منتقل شد. اقامت طولانی امام عسكری علیه السلام در سامراء جز نوعی بازداشت از طرف خلیفه قابل توجیه نیست؛ به طوری كه حضرت مجبور بودند هر دوشنبه و پنجشنبه به دارالخلافه رفته و حضور خود را اعلام نماید از طرفی هم تنها پیروان و شیعیان خاص میتوانستند با آن حضرت ارتباط داشته باشند.برخلاف سوء برداشت هایی که شده؛ ایشان در یک پادگان صرف نظامی نبودند، بلکه محیط و آن منطقه، مانند شهرک نظامی امروزی بود. امام حسن عسکری علیهالسلام در آن منطقه بسیار در محدودیت بودند، چون در یک شهرک نظامی دیده بان و نگهبان و جاسوس است و انواع و اقسام نیروهای امنیتی حضور دارند. آن ها میخواستند یک رقیب جدی از خاندان بنی هاشم با سابقه ۳قرن، عصمت و طهارت و علم را تحت کنترل درآورند، طبیعتا کم ترین ارتباط مردم با ایشان نیز برای حاکم ظالم عباسی ضرر داشت. پس نهایت دقت را انجام می دادند تا ایشان تحت کنترل باشد و مردم ایشان را کمتر ببینند و اگر می بینند کمتر حرف بزنند و اگر حرف می زنند مسائل امامت مطرح نشود.امام عسكری علیه السلام اگر چه بسیار جوان و تحت مراقبت جاسوسان و عاملان خلیفه بود ولی به دلیل موقعیت بلند علمی و اخلاقی شهرت فراوانی پیدا كرده بودند، حتی روزهایی كه حضرت به مقر خلافت می رفت، در طول مسیر حضرت، كه مملو از مردم و بسیار شلوغ بود، مردم به احترام ساكت می شدند و جمعیت با شور و شعف بسیار به امام علیه السلام اظهار ارادت می كردند.امام حسن عسكری علیه السلام چون در حصر و كنترل حكام عباسی بودند و هم به لحاظ آن كه در عصری نزدیك عصر غیبت می زیستند، غالباً پنهان بوده و غالب امور و ارتباط آنان با شیعیان از طریق مكاتبات، توقیعات و وكلاء انجام می گرفت تا آنان آمادگی دوران غیبت را بیابند زمینه سازی برای عصر غیبت بحث ولایت و غیبت و ظهور حضرت قائم عجل الله تعالی فرجه از زمان خود پیامبر صلی الله علیه و آله شروع شده و یازده امام دیگر متذکر این امر بوده اند ولی هرچه به پایان عرصه امامت البته به جهت ظهور نه حضور، نزدیک میشویم بویژه از زمان امام رضا علیه السلام این موضوع جدی تر می شود و در زمان امام حسن عسکری علیه السلام به اوج خود می رسد. اقدامات امام حسن عسکری علیه السلام در زمینه سازی ظهور حضرت مهدی علیه السلام به شرح زیر است : مطلع كردن شیعیان از ولادت مهدی(عج) مهمترین اقدام امام حسن عسکری علیه السلام، معرفی کردن شخص امام مهدی عج الله تعالی فرجه الشریف است. در این مرحله از یک طرف باید امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف را از شرّ جاسوسان جهت ترور و قتل و شهادت حفظ کنند و از طرفی باید ایشان را به اصحاب معرفی کنند.این سختترین بخش فعالیت امام حسن عسکری علیه السلام است؛ زیرا بنی عباس بارها و بارها از علمای خودشان و از بزرگان علویان شنیدند که آخرین شخصیت معصوم، ظلم و ظالم را تار و مار می کند. این ویژگی برای آنها خیلی سخت بود، لذا به شدت مراقبت می کردند و در روایات هم این امر شبیه سازی به داستان حضرت موسی علیه السلام شده است که حتی دنبال قنداقه می گشتند که این چیست و کیست و منتسب به علویون است یا نه؟ شهادت امام حسن عسکری (ع) در خصوص نحوه به شهادت رساندن امام حسن عسکری(ع) باید گفت که در طول دوران خلفای عباسی چون معتز ومهتدی آنان همواره تلاشهایی را در جهت از میان برداشتن امام انجام دادند که به خواست الهی این تلاش ها بی ثمر ماند اما در دوران معتمد عباسی به دلیل افزایش نفوذ و محبوبیت امام (ع) در جامعه و توجه روز افزون مردم به ایشان، معتمد به شدت نگران شده و هنگامی که مشاهده می کند زندان و اختناق نه تنها از عظمت ایشان نمی کاهد بلکه بالعکس به محبوبیت ایشان می افزاید به شیوه دیرینه خود یعنی به شهادت رساندن امام در حالی که شش سال بیشتر از امامت ایشان سپری نشده بود مبادرت می کند. فرزند عبیدالله بن خاقان می گوید روزی برای پدرم ( که وزیر معتمد عباسی بود ) خبر آوردند که ابن الرضا – یعنی حضرت امام حسن عسکری - رنجور شده ، پدرم به سرعت تمام نزد خلیفه رفت و خبر را به خلیفه داد . خلیفه پنج نفر از معتمدان و یاران مخصوص خود را با او همراه کرد. یکی از ایشان نحریر خادم بود که از محرمان خاص خلیفه بود ، خلیفه به آنها دستور داد که خانه حضرت را زیر نظر بگیرند، و بر احوال آن حضرت مطلع گردند. و طبیبی را مقرر کرد که هر بامداد و پسین نزد آن حضرت برود، و از احوال او آگاه شود. بعد از دو روز برای پدرم خبر آوردند که مرض آن حضرت سخت شده است، و ضعف بر او مستولی گردیده. پدرم سوار بر مرکب شد و نزد آن حضرت رفت و اطبا را – که عموما اطبای مسیحی و یهودی در آن زمان بودند – امر کرد که از خدمت آن حضرت دور نشوند و قاضی القضات ( داور داوران ) را طلبید و گفت 10 نفر از علمای مشهور را حاضر گردان که پیوسته نزد آن حضرت باشند. و این کارها را برای آن می کردند که آن زهری که به آن حضرت داده بودند بر مردم معلوم نشود و نزد مردم ظاهر سازند که آن حضرت به مرگ خود از دنیا رفته است. سرانجام امام حسن عسکری (ع) در روز جمعه هشتم ماه ربیع الاول سال ۲۶۰ در سن ۲۸ سالگی به شهادت رسیدند. آخرین وصیت امام حسن عسکری آفتاب امامت غروب می کرد، زیرا خداوند این گونه مقدّر کرده بود که این آفتاب از پس پرده غیبت صغرا و سپس غیبت کبرا پرتو افشانی کند. از این رو امام حسن عسکری(ع) بر دو بینش بسیار مهم تأکید کرد:نخست: تأکید بر شناخت غیبت و گرفتن بیعت برای ولی الله اعظم امام منتظر(عج). دوم: تحکیم شالوده های مرجعیت دینی ماجرای نماز گزاردن حضرت حجة (عج) بر جنازه پدر بزرگوارش نخستین اقدام حضرت مهدی در آغاز امامت: روزِ در گذشتِ امام یازدهم، و نخستین روز امامت ایشان, فرا رسید. وآن حضرت ناگزیر میان مردم آمده، بر پیکر پدر نماز گزارد. این رخداد به گونه هایی چند روایت شده است. که در یک روایت شیخ صدوق آن را به صورت مفصل از زبان «ابوالادیان» یکی از خدمت کاران خانه و متصدی امور نامههای امام عسکری۷گزارش کرده است. ودیگران هم به این روایت را از زبان دیگران روایت کرده اند شیخ ابوعبدالله محمدبن هبه الله طرابلسی در کتاب فرج کبیرش نقل کرده، و به سند خود از ابی الادیان که یکی از چاکران حضرت امام (ع) بود، روایت کرده که او گفت: به خدمت حضرت امام عسکری (ع) شتافتم. آن حضرت را ناتوان و بیمار یافتم. آن جناب چند نامه ای نوشته و به من داد و فرمود که این ها را به مداین برسان و به فلان و فلان از دوستان ما بسپار، و بدان که بعد از پانزده روز دیگر به این بلده خواهی رسید و آواز نوحه از خانه خواهی شنید و مرا در غسل گاه خواهی دید. ابوالادیان می گوید: گفتم ای مولای من! چون این واقعه روی دهد، حجت خدا و راهنمای ما که خواهد بود؟ فرمود: «آن کسی که جواب نامه های مرا از تو طلب کند.» گفتم: زیاده از این هم نشانی بفرمایید. فرمود: «آن شخصی که بر من نماز گزارد، او حجت خدا و امام و راهنما و قائم به امر است بعد از من.» پس نشانی زیاده بر آن از آن حضرت طلب نمودم، فرمود: «آن شخصی که خبر دهد به آنچه در همیان است.» پس هیبت آن حضرت مرا مانع شد که بپرسم که چه همیان و کدام همیان و چه چیز است در همیان پس از سامرا بیرون آمده، نامه ها را به مداین رساندم و جواب آنها را گرفته و بازگشتم. روز پانزدهم بود که داخل سر من رای (سامرا) شدم بر وجهی که آن حضرت به اعجاز آن خبر داده بود، آواز نوحه از خانه آن حضرت شنیدم و نعش آن امام بزرگوار را در غسل گاه دیدم. برادرش، جعفر، را بر در خانه آن حضرت دیدم که مردم دورش جمع شده بودند و او را تعزیت می نمودندوجانشینی اورا تبریک !!! با خود گفتم که اگر امام بعد از حضرت امام حسن عسکری (ع) او باشد، پس امر امامت باطل خواهد بود، زیرا می دانستم که شراب می آشامد و طنبور می زند و قمار می بازد. پس او را تعزیت نمودم. هیچ چیزی از من نپرسید و جواب نامه را نطلبید. بعد از آن عقید خادم بیرون آمد و خطاب به جعفر گفت: ای خواجه! برادرت را کفن کردند، برخیز و بر او نماز بگزار. جعفر برخاست و داخل آن خانه شد و شیعیان گریان وارد خانه شدند. در آن حال امام (ع) را کفن کرده بودند. جعفر پیش رفت که نماز بگزارد. با خود گفتم: عجبا! اگر امام مردم بیدین بشود، معلوم میشود که همواره دین از اول سست بوده است!!! من هم دنبال جعفر به راه افتادم تا ببینم جریان به کجا منتهی میشود! کنار جنازه امام عسکری (ع) رسیدیم، جعفر پیش ایستاده و همراهان پشت سرش، با خود گفتم: دیگر کار از کار گذشت. جعفر چون قصد آن کرد که تکبیر بگوید، ناگهان پرده سفیدی که در حجره آویزان بود بلند شد، دیدم کودکی نورانی پیدا شد گندمگون و مجعد موی (صلوات الله علیه) و ردای جعفررا گرفته و کشید، و فرمود: «ای عمو! دور شو که من به نماز گزاردن بر پدر خود از تو سزاوارترم.» جعفر رنگ پریده کنار رفت ونمیدانست چه بگوید وشوکه شده بود و آن برگزیده خداوند غفار بر پدر عالی مقدارش نماز گزارد. و امام عسکری (ع) را در کنار مرقد پدر بزرگوارش، امام علی نقی (ع)، دفن کردند. سپس آن کودک خردسال و آن ولی ایزد متعال به من خطاب کرد که: «ای بصری! جوابهای نامه ها را بیاور.» جوابها را به او تقدیم کردم ایشان رفتند به حجره و با خود گفتم : حمد و سپاس خدا را که دو علامت از علاماتی که امام عسکری(ع) به من فرموده بودند، ظاهر شد،فقط علامت همیان مانده است !! نزد جعفر آمدم و گفتم : این طفل که بود؟ گفت: من اصلا چنین کودکی را ندیدهام و نمیشناسم!!! شیخ طوسی هم پس ازروایت بالا روایت دیگری را نیز نقل کرده که بیانگر آن است که حضرت مهدی عجل الله فرجه خود آغاز به نماز کرد و گروهی از شیعیان (تعدادآنها 39 نفر ذکر شده است) در این مراسم حضور داشتند؛ از کسانی که در این مراسم حضور داشت، ابراهیم پسر محمّد تبریزی بود. وی در این باره میگوید:«روز رحلت امام حسن عسکری علیه السلام در سامرا وارد خانه امام شدم، جنازه آن حضرت را آوردند، و ما 39 نفر بودیم که یک کودک به ظاهر ده ساله بیرون آمد، عبای خود را بر سر مبارکش کشیده بود، و هنگامی که در صحن خانه ظاهر شد، همه ما پیش از آن که او را بشناسیم، در مقابل شکوه، هیبت، عظمت و وقار او بی اختیار برخاستیم. در برابر جنازه ایستاد و همگی پشت سرش صف کشیدیم و به امامت او بر پدر بزرگوارش نماز خواندیم. چون از نماز فارق شد به یکی از اتاقهای منزل وارد شد که از غیر آن بیرون آمده بود.ذکر این نکته لازم است که امام حسن عسکری (ع) عین همین مطلب از زبان یکی دیگر از حاضران به نام احمدبن عبدالله هاشمی نیز نقل شده است.لازم به ذکر است که امام حسن (ع) را فرزند بزرگوارشان امام زمان (عج) غسل وکفن کردند
|