امام نهم شیعیان اثنی عشری، در دوران امامت خود با دو خليفه عباسى يعنى «مأمون» (از سال 193 تا سال 218هـ ق) و «معتصم» (از سال 218 تا سال 227هـ ق) معاصر بوده است. هر دو نفر او را به اجبار از مدينه به بغداد احضار كردند و طبق شيوه سياسى اى كه مأمون در مورد امام رضا به كار برده بود، او را در پايتخت زير نظر قرار دادند.درباره امام جواد(علیه السلام) باید گفت که اوصاف مهربانی و تواضع ایشان در برخورد با مردم بسیار مشهود بود. در نظر آن حضرت، علم انسان ها مایه برتری شان بر یکدیگر بود نه نسب و نژادشان. از ایشان نقل شده است که فرمود: «الشَّرِيفُ كُلُ الشَّرِيفِ مَنْ شَرَّفَهُ عِلْمُه؛ (با شرافت ترین از همه شریف ها کسی است که شرفش به واسطه علمش باشد). علاوه بر آن وصف جود و بخشش آن حضرت بسیار معروف بود( و از همین رو لقب «جواد الائمه» به ایشان اطلاق می شود. هیچ نیازمندی به او روی نمی آورد مگر اینکه حاجت روا از نزدش برمی گشت .آن حضرت در آغاز هر ماه صدقه می داد، از شفاعت نزد صاحب منصبان برای برای رفع گرفتاری های مردم ابا نداشت از خطاها چشم پوشی می کرد و برای اصحابش دعا می فرمود. به همین دلایل مردم نیز به او به دیده احترام و علاقه می نگریستند.آن حضرت وقتی در مدینه بودند هر روز به مسجدالنبی میرفتند بعداز سلام به جد بزرگوارشان پیامبر اکرم(صلی اللّه علیه وآله) در خانه حضرت فاطمه(سلام اللّه علیها) نماز می گزاردند وی علاقه شدیدی به نماز و دعا و به طور کلی عبادت داشت، از جمله نماز ویژه ای به آن حضرت منسوب است. علاقه شدید آن حضرت به نماز و دعا و مناجات، از حجم قابل توجه نمازها و ادعیه منسوب به ایشان مشخص است. افزون بر آن که محدودیّت های سیاسی همواره مانع از انتشار اخبار مربوط به امامان معصوم(علیهم السّلام) می گردید، «تقیه» و شیوه های پنهانی مبارزه که برای حفظ امام و شیعیان از فشار حاکمیت بود، عامل مؤثری در عدم نقل اخبار در منابع تاریخی است. افزون بر آن، زندگی امام جواد(علیه السّلام) چندان طولانی نبوده است که اخبار فراوانی هم از آن در دسترس ما قرار گیرد. با این حال، نگاهی به وضعیت حساس فرهنگی و سیاسی زمانه آن حضرت، ارزش موضع گیری ها و مدیریت ایشان را در آن شرایط خاص، بسیار برجسته می کند. خلفای عباسی، از زمان امام کاظم(علیه السلام)، تصمیم گرفته بودند که برای فرو نشاندن مخالفت ها و اعتراض ها و شورش های احتمالی شیعیان، ائمه اهل بیت(علیهم السلام) را زیر نظر بگیرند و آزادی عمل شان را برای ارتباط با پیروان شان به شدت محدود کنند. زندانی کردن امام کاظم(ع) و احضار امام رضا(علیه السلام) به مرو در راستای همین سیاست بود و امام جواد(علیه السلام) نیز به همین ترتیب از محدودیت برای ارتباط با شیعیان رنج می برد. در آن زمان شیعیان در سرتاسر بلاد اسلامی مانند اهواز، همدان، سيستان، رى، بصره، واسط، بغداد و مراكز سنتى شيعه يعنى كوفه و قم پخش شده بودند و امام جواد(ع) با تمام محدوديت هایی که داشتند، از طريق نصب وكلا و نمايندگان، ارتباط خود را با آنها حفظ مى كرد و با فعاليت گسترده آنان از تجزيه نيروهاى شيعه جلوگيرى مى کرد. برای مثال می بینیم که علی بن مَهْزیار در اهواز یحیی بن ابی عمران در ری، ابوعمرو حَذّاء در بصره، علی بن حسان واسطی در بغداد، علی بن اسباط در مصر، صالح بن محمد بن سهل و برخی دیگر از وکلای امام(ع) در سایر شهرها این وظیفه خطیر را بر عهده داشتند.شیعیان با امام جواد(علیه السلام)، از طریق نامه نگاری نیز در ارتباط بودند. آنان در نامههای شان سؤالاتی را - که بیشتر در مسائل فقهی بود - مطرح می کردند و امام به آنها پاسخ می داد. در منابع تاریخی نام ۶۳ تن از افرادی که حضرت با آنان مکاتبه داشته، گرد آمده است.امام حتی به هواداران خود اجازه مى داد كه به دورن دستگاه حكومت نفوذ كرده مناصب حساس را در دست بگيرند تا بدین گونه به شیعیان کمک کنند. از اين رو «محمد بن اسماعيل بن بزيع» و «احمد بن حمزه قمى» مقامات والايى در دستگاه حكومت داشتند. «نوح بن درّاج» نيز چندى «قاضى بغداد»، و پس از آن قاضى «كوفه» بود. بعضى ديگر از شيعيان مانند «حسين بن عبدالله نيشابورى» حاكم «بُست» و «سيستان» شد و «حكم بن عليا اسدى» به حكومت «بحرين» رسيد. هر دو نفر به امام جواد (علیه السلام) خمس مى پرداختند كه حاكى از بستگى پنهانى آنان به امام نهم بود. مرحوم «كلينى» نقل مى كند كه حضرت جواد(ع) بنا به درخواست يكى از شيعيان بُست و سيستان، طى نامه اى به والى اين منطقه سفارش كرد كه در اخذ ماليات، بر او سخت نگيرد. والى نیز - همان طور که گفتیم از پيروان امام بود - نه تنها بدهى او بابت خراج را نگرفت، بلكه اعلام كرد تا آن زمان كه بر سركار است او را از پرداخت خراج معاف خواهد كرد. علاوه بر اين دستور داد براى او مستمرّى نيز تعيين كردند امام جواد(ع) و حفظ شیعیان از انحرافات امام جواد(علیه السّلام) علاوه بر اداره سازمان ها و امور مالی شیعیان، حفظ شیعیان از عقاید انحرافی زمانه را نیز به عنوان یکی از کارویژه های خودشان تعریف کرده بودند. ایشان همواره شیعیان را در برابر فرقه هایی که در آن دوران فعالیت های انحرافی می کردند، راهنمایی و ارشاد می کردند. یکی از این فرقه ها، فرقه «اهل حدیث» بودند که «مجسّمی» مذهب بوده و خدا را جسم می پنداشتند. امام جواد(ع) درباره آنان به شیعیان می فرمودند که اجازه ندارند پشت هر کسی که خدا را جسم می داند نماز گزارده و به او زکات بپردازند مسأله ازدواج امام جواد(ع) با «ام الفضل» دختر مأمون یکی از موضوعاتی که همیشه درباره سیره امام جواد(علیه السلام) مطرح می شود و نهایتا ارتباط مستقیمی نیز به شهادت شان می یابد، چرایی ازدواج ایشان با «ام فضل» دختر مأمون، خلیفه وقت عباسی است. مأمون چون در ميان سلسله ای از تنگناها و شرایط دشوار سياسى قرار گرفته بود، براى رهايى از اين تنگناها، تصميم گرفت خود را به خاندان پيامبر نزديك سازد، و بر همين اساس با تحميل وليعهدى بر امام هشتم مى خواست سياست چند بُعدى خود را به مورد اجرا بگذارد. از سوى ديگر، عباسيان از اين روش مأمون كه احتمال مى رفت خلافت را از بنى عباس به علويان منتقل سازد، سخت ناراضى بودند و به همين جهت به مخالفت با او برخاستند و چون امام توسط مأمون مسموم و شهيد شد آرام گرفتند و خشنود شدند و به مأمون روى آوردند. مأمون براى پوشاندن جنايات خود تظاهر به اندوه و عزادارى مى كرد، اما با همه پرده پوشى و رياكارى، سرانجام بر علويان آشكار گرديد كه قاتل امام رضا(علیه السلام) جز مأمون كسى نبوده است، لذا سخت دل آزرده و خشمگين گرديدند و مأمون بار ديگر حكومت خويش را در معرض خطر ديد و براى پيشگيرى از عواقب امر، توطئه ديگرى آغاز كرد و با تظاهر به مهربانى و دوستى نسبت به امام جواد(علیه السلام) تصميم گرفت دختر خود را به حضرت تزويج كند تا استفاده اى را كه از تحميل وليعهدى بر امام رضا (علیه السلام) در نظر داشت از اين وصلت نيز بدست آورد. بر همین اساس وقتی که از «طوس» به «بغداد» آمد، نامه اى براى حضرت جواد(ع) فرستاد و امام را به بغداد دعوت كرد. البته اين دعوت نيز مثل دعوت امام رضا به طوس، دعوت ظاهرى و در واقع سفر اجبارى بود. امام جواد(علیه السلام) نیز دعوت اجباری مأمون را پذيرفت و بعد از چند روز كه وارد بغداد شد، مأمون او را به كاخ خود دعوت كرد و پيشنهاد تزويج دختر خود «اُمّ الفضل» را به ايشان كرد. امام در برابر پيشنهاد او سكوت كرد. مأمون اين سكوت را نشانه رضايت حضرت شمرد و تصميم گرفت مقدمات اين امر را فراهم سازد از آنجا كه بى هيچ شكى، امام جواد(علیه السلام) اهداف و مقاصد واقعى مأمون را از اين گونه كارها مى دانست و نيز مى دانست كه او همان كسى است كه مرتكب جنايت بزرگ قتل پدرش امام رضا (علیه السلام) شده، به نظر مى رسد كه موافقت امام با اين ازدواج عمدتاً بر اثر فشارى بوده است كه مأمون از پيش بر امام وارد كرده بوده است، زيرا ازدواجى اينچنين، تنها به مصلحت مأمون بوده است نه به مصلحت امام! نيز مى توان تصوّر كرد كه نزديكى امام به دربار مى توانست مانع ترور حضرت از طرف حکومت وقت و عامل پيشگيرى از سركوبى سران تشيّع و ياران برجسته امام توسط عوامل خليفه باشد، و اين، به يك معنا مى توانست شبيه قبول وزارت هارون از طرف على بن يقطين يعنى نفوذ در دربار خلافت به نفع جبهه تشيّع باشد. شهادت امام جواد(ع) مأمون در سال 218 هجرى درگذشت و پس از او برادرش «معتصم» جاى او را گرفت. او در سال 220 هجرى امام جواد(علیه السلام) را از مدينه به بغداد آورد تا از نزديك مراقب او باشد. فراخوانی آن حضرت به بغداد در اولین سال حکوم معتصم، نمی توانست بی ارتباط با جنبه های سیاسی قضیّه باشد، به ویژه که درست همان سال که حضرت جواد(ع) به «بغداد» آمد، در حالی که تنها 25 سال داشت و در عنفوان جوانی و سلامت بود، از دنیا رفت! عناد عباسیان با آل علی(علیهم السّلام) به ویژه با امامان شیعیان که در آن زمان جمعیت معتنابهی تابعیت مستقل آنها را پذیرفته بودند، شاهدی است بر توطئه حکومت در شهادت امام جواد(ع).قرائنی که گذشت، دلالت بر این امر دارد که این مرگ، به نحو طبیعی نبوده است. شاهد مهم دیگر در غیرطبیعی بودن این مرگ آن است که امام جواد(علیه السلام) هنگام سفر به «بغداد» در سال 215 هـ ق، جانشینی برای خود تعیین نفرمود؛ ولی در آستانه سفری که به دستور معتصم به «بغداد» رفت، جانشین خود را تعیین فرمود و این خود نشانه آن است که امام(ع) خطرناک بودن سفر را دریافته بود. به این دلایل، عقیده شیعه بر این است که معتصم آن حضرت را مسموم نموده است درباره اینکه معتصم دقیقا بر اساس چه اتفاقی تصمیم به ارتکاب این جنایت گرفت، گفته شده که بعد از رسیدن امام(علیه السلام) از مدینه به بغداد، در مجلسى كه از سوی خلیفه براى تعيين محل قطع دست دزد تشكيل شده بود، امام جواد(ع) نیز دعوت شده بود و شرکت داشت و در آنجا فتوای حضرت با اینکه جوان تر از همه بودند مورد قبول واقع شد و قاضى بغداد (ابن ابى دُؤاد) و ديگران شرمنده شدند و چند روز بعد از آن «ابن ابى دؤاد» از حسد و كينه توزى نزد معتصم رفت و گفت: از باب خير خواهى، به شما تذكر مى دهم كه جريان چند روز قبل به صلاح حكومت شما نبود؛ زيرا در حضور همه دانشمندان و مقامات عالى مملكتى فتواى ابو جعفر (امام جواد)، يعنى فتواى كسى را كه نيمى از مسلمانان او را خليفه و شما را غاصب حق او مى دانند، بر فتواى ديگران ترجيح دادى و اين خبر ميان مردم منتشر و خود دليل قاطعى بر حقانيت او نزد شيعيانش شد. معتصم كه مايه ابراز هر نوع دشمنى با امام را در نهاد خود داشت، از سخنان «ابن ابى دؤاد» بيشتر تحريك شد و در صدد قتل امام برآمد و سرانجام منظور پليد خود را عملى ساخت نقش ام الفضل در شهادت امام جواد(ع) مسعودی، مورخ برجسته قرن سوم هـ ق، روایتی نقل کرده که بنابر آن، شهادت آن حضرت به دست «ام فضل»، در زمانی رخ داده که امام جواد(عليه السلام) از «مدینه» به «بغداد» نزد معتصم آمده بود. «ام فضل» پس از شهادت امام(ع) به پاس این عمل خود به حرم خلیفه پیوست. این نکته را نباید از نظر دور داشت که «ام فضل» در زندگی مشترک خود با امام جواد(علیه السّلام) – همان طور که بیان شد - از دو جهت ناکام مانده بود: نخست آن که از آن حضرت دارای فرزندی نشد. دوم آن که امام نیز چندان توجهی به وی نداشت و فرزندانش عموماً از ام ولدهای آن حضرت متولد شدند. نارضایتی و ناکامی ام فضل از زندگی با امام جواد(علیه السلام)، شواهد تاریخی متعددی دارد. او یک بار (گویا از مدینه) نامه ای نگاشت و از امام نزد مأمون شکایت کرد و از این که امام(ع) چند کنیز دارد گِله نمود، ولی مأمون در جواب او نوشت: «ما تو را به عقد ابو جعفر در نیاوردیم که حلالی را بر او حرام کنیم. دیگر از این شکایتها نکن». به هر حال، «ام فضل» پس از مرگ پدر، امام(ع) را در «بغداد» مسموم کرد و راه یافتن او به حرم خلیفه و برخورداری از مواهب موجود در آن، نشانی از آن است که این عمل به دستور معتصم و به دستور او عنوان شده است
|