موفقیت در مطالعه و یادگیری ( نكات مشاوره ای )
۱. زبان گردانی:
وقتی شما چند دوست دارید، دوستی را كه به شما بیشتر شبیه است، عاطفه و روحیه شما را دارد و به زبان شما سخن می گوید، بیشتر دوست دارید. به حرفهایش بیشتر توجه می كنید و حتی بیشتر او را به خاطر می سپارید. زبان كتاب، یك زبان ساده، عمومی و همگانی است و باید همچنین باشد. این شما هستید كه باید پس از مطالعه كتاب ، متن و نمودار فرمولها را به زبان خود بیان كنید. “زبان گردانی”، یكی از اصول مطالعه است.
فرمول انیشتین را به زبان خود تعریف كنید. ببینید كه آن در زبان شما چه مفهومی دارد. یادتان می آید كه وقتی سال اول دبستان بودید، باران را چگونه برای خود زبان گردانی كردید؟ احتمالا نعلبكی را در لوله كتری برگرداندید و برای خود ابر و باران ساختید. پیچیده ترین مطالب علمی را همین طور كه مطالعه می كنید و جلو می روید به زبان ساده، قابل فهم و بیان خوشایند خودتان برگردانید. از خود مثال بزنید و حتی آن متن را یك بار دیگر به زبان ساده خودتان بنویسید. اگر بخواهید عینا مطالب كتاب را بخوانید و حفظ كنید عملا نمی توانید یادگیری عمیقی داشته باشید. اما اگر با زبان گردانی مطالب را یاد بگیرید خیلی راحتتر عین مطالب كتاب را بیان خواهید كرد و به خاطر خواهید سپرد. پس یادتان باشد: “زبان گردانی” یعنی بیان مطالب دشوار كتاب به زبان ساده و خوشایند خودتان.
۲. با كتاب شوخی كنید:
وقتی تلویزیون تماشا می كنید یا با دوستتان صحبت می كنید، لبخندی بر لب دارید و راحتید اما وقتی ازكتاب و مطالعه صحبت می شود و به سراغ درسها می روید جدی و محكم واخمو می شوید.
در روان شناسی حافظه و یادگیری گفته می شود: "مطالبی كه بار هیجانی بیشتری دارند، بیشتر در حافظه می مانند و بهتر به خاطر آورده می شوند". چرا كه هیجان، علاقه، تمركز و ورود مطلب به حافظه را موجب می شود. مثالی بزنیم: "من به شما می گویم همسایه ۱۸ سال قبلتان یادتان می آید؟". شما می گویید: "نه". می گویم: "همان كه دو بچه كوچك داشت". می گویید: "نه، به خاطر نمی آورم". می گویم: "همان كه پدرش فروشنده لباس بود". و شما باز هم به خاطر نمی آورید. می گویم: "همان كه خانه شان آتش گرفت". یك مرتبه همه چیز در ذهنتان زنده می شود چرا كه آتش گرفتن، بار هیجانی مؤثری داشته است. اگرچه آتش گرفتن یك هیجان منفی در شما ایجاد كرده بود. در هر حال هیجان انگیز بود و همین هیجان باعث شده بود كه شما خاطره آن را به خوبی به خاطر بسپارید.
با كتاب خود شوخی كنید. مثالهایی مهیج، شادی آفرین و حتی خنده دار بزنید. این موضوع به علاقه و تمركز شما كمك زیادی می كند. بعد از این كه خواندید الكترون در سیم حركت می كند و به مقاومتی مثل لامپ برخورد می كند و لامپ را روشن می نماید، به زبان خودتان بگویید: "موتور سوار (الكترون) در خیابانی خلوت (سیم) به سرعت حركت می كند كه ناگهان به دیواری (مقاومت) برخورد می كند و آن وقت احساس می كند كه پروانه ها دور سرش می چرخند (روشن می شود)".
هرچه می توانید به سخت ترین مطالب كتاب بار هیجانی مثبت بدهید و آن را بخوانید. وقتی كه سدیم روی آب شناور است، به شدت حل می شود و اگر كبریتی بزنیم بالای آن
شعله ور می شود. تصور كنید اگر كسی در حال آب خوردن باشد و سدیمی در آب بیندازیم و به آن كبریت بزنیم، سبیلهایش می سوزد. اگر بخواهید می توانید با زبان خوشایند خودتان با تمام مفاهیم كتاب شوخی كنید. اگر در بحث گشتاور مثالی از الاكلنگ می آورند فقط به خاطر آن است كه بازی مهیج الاكلنگ، گشتاور را در ذهن شما وارد كند. شما باید زرنگی كنید و مثالی مهیج بزنید. با كتاب آنچنان شاد و مهیج برخورد كنید كه گویی به دوست داشتنی ترین دوست خود رسیده اید.
۳. توجه به لذتهای نهایی، نه دشواری مسیر:
برای شروع هر كار باید این را بپذیرید كه دشواریهای در مسیر وجود دارد و تلاش لازم است. پذیرش دشواری مسیر و رنج راهی كه در پیش دارید شما را برای مقابله با این دشواریها و پیشرفت آماده می كند. عدم پذیرش این كه هر مسیری با دشواری رو بروست به ویژه در آغاز راه شما را افسرده و ناراحت می كند.
همین تمرینات تمركز را در نظر بگیرید. ممكن است در ابتدا برایتان خیلی مشكل باشد ولی به تدریج كه جلوتر می روید تمرینات، ساده تر و قابل قبول تر می شود. برای میل پیدا كردن به انجام هر كار باید به لذتهای پایان كار توجه كنید و به هیچ عنوان به دشواریهای مسیر فكر نكنید.
اگر باید روزی بیست صفحه مطالعه كنید، فكر خود را به رنج روزی بیست صفحه مطالعه متمركز نكنید. بلكه به لذتهای نهایی كه نصیبتان می شود توجه كنید. آنچه شما را به تلاش پیگیر و مستمر وا می دارد میل به جذب لذتهاست. كسانی از كوه بالا می روند و قله را فتح می كنند كه لذت رسیدن به قله را در ذهن می پرورانند. این افراد در طول مسیر هرگز به دشواری راه نمی اندیشند بلكه خود را در آن بالا مجسم می كنند و به این فكر می كنند كه از آن بالا همه چیز زیباست. همین شوق ذهنی باعث می شود كه آنها به راحتی، دشواری مسیر را بپذیرند و پیش بروند. حال آنكه اگر آنان تمام ذهنشان را معطوف به دشواری مسیر می كردند و مدام به این فكر می كردند كه چقدر تا پایان راه باقی است. این رنج كه در ذهنشان مجسم شد به سرعت آنها را خسته می ساخت.
همین كه فكر خود را بر این متمركز كنید كه در پایان امتحانات چه نمرات درخشانی می گیرید و به لذت شكوه آن لحظه فكر كنید این قدرت را پیدا می كنید كه سختیهایی را كه از ساعتها مطالعه و درس خواندن متحمل می شوید، به راحتی پشت سر بگذارید. مدام در ذهن خود موفقیتهای نهایی را مجسم كنید. همچون ورزشكاری كه به شوق لذتِ داشتن بدنی ورزیده و جسمی آماده در پایان كار رنج زود بیدار شدن و سختی تمرینات را متحمل می شود. یادتان باشد همیشه این توجه به لذتهاست كه تمركز و علاقه ایجاد می كند.
۴. اشتباه در برنامه ریزی:
همین جا لازم است كه به برنامه ریزی غلط و پیگیری نادرست برنامه های درسی اشاره كنیم. برنامه هایی كه برای یك روز حجم زیادی از مطالب را در بر می گیرد عملا به خاطر همین حجم زیاد، تنفر ایجاد می كند. عده ای از افراد وقتی برنامه ریزی می كنند كه مثلا از فلان كتاب روزی یك صفحه مطالعه كنند و به جای آن كه برنامه همان روز را اجرا كنند مدام كتاب را ورق می زنند كه چه راه زیادی باقی مانده است و همین توجه به دشواری مسیر طولانی بودن راه، شوق و علاقه و تمركز را در آنها از بین می برد. از اجرای برنامه های روزانه فقط برنامه همان روز را انجام دهید و مطلقا به این كه “چند صفحه مانده” فكر نكنید.
۵. تعیین هدف:
یكی از عوامل مهم در ایجاد تمركز حواس و افزایش دقت در هنگام مطالعه، آگاهی از هدف مطالعه است. حتما پیش از مطالعه برای خود مشخص كنید كه هدفتان چیست. گفتن “هدف من یادگیری این فصل است”. یا “هدفم این است كه نمره خوبی بگیرم” و... نادرست است. چرا كه اینها هیچ كدام هدف نیستند. اهداف وقتی قابل دسترسی اند كه مشخص، دقیق، روشن و واضح باشند. شما باید هدفها را از داخل فصلها استخراج كنید. مثلا بگویید: "هدف من این است كه بدانم چرا انقلاب مشروطه شكست خورد". هدف من این است كه بدانم "فرق توندرا و تایگا" چیست. هدف من این است كه "بدانم در آینه های مقعر افزایش فاصله كانونی چه تغییراتی در تصویر ایجاد می كند"و یا اینكه "منظور آدلر از تحلیل سبك زندگی چه بود و چگونه آنرا به رفتار فعلی نسبت می داد؟"...
همه این اهداف مشخص، جزیی و روشن هستند و به ذهن برنامه می دهند. اشخاصی كه قبل از مطالعه با طرح پرسشهایی برای خود، ذهنشان را مشتاق و جستجوگر می كنند. در تمام لحظات مطالعه به دنبال جواب هستند و این هدفمندی ذهن باعث می شود كه به راحتی تمركز حواس داشته باشید. باید همیشه به خاطر داشته باشید كه هر روز فقط برنامه همان روز را دنبال كنید. هنگامی كه شما در جستجوی یك هدف هستید به اهداف دیگر نیز دست پیدا می كنید. شاید خیلی از شما نگران باشید كه اگر با یك هدف مشخص و جزیی پیش بروید از مطالب دیگر كه باید یاد بگیرید، باز بمانید. اما چنین اتفاقی نمی افتد. شما چند سئوال طرح می كنید تا ذهن خود را مشتاق و جستجوگر و متمركز كنید. اهداف دیگر خود به خود جذب شما می شود.
هدفدار بودن ذهن هنگام مطالعه خیلی مهم است. آن قدر كه ما می گوییم: "یا مطالعه نكنید یا قبل از آن برای ایجاد تمركز حواس در مطالعه، هدف خود را تعیین كنید".